هوا گرفته بود، باران مي باريد ...

و تا ابد... به آنان ڪہه پلاڪشان را از گردن خويش در آوردند تا مانند ◥مادر شان◣ ❁حضرت زهرا سلام اللہ عليها❁ گمنام و بے مزار بمانند مديونيم❤️

هوا گرفته بود، باران مي باريد ...

۶ بازديد

هوا گرفته بود، باران مي باريد ...


دخترك زير لب گفت خداي من چرا گريه مي كني ... اگر گريه كني منم گريه ميكنما ...
قطره اي اشك زچشمان دخترك چكيد ...


باز زير لب گفت خداي من ... مي دانم كوچكم، مي دانم هيچم ... ولي خداي

تنهاي خودم دوستت دارم، گريه نكن ... به خاطر من گريه نكن ...

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.