چهارشنبه ۱۵ آذر ۹۶ | ۱۱:۳۲ ۱۰ بازديد
صبح زود همين كه از خانه بيرون زد گفت :
مسابقه مي ديم از الان تا شب
در همين وقت ، چشمش به دختري كه از سر كوچه مي آمد افتاد
نگاهش را كج كرد و به شيطان گفت :
فعلا يك هيچ - به نفع من
صبح زود همين كه از خانه بيرون زد گفت :
مسابقه مي ديم از الان تا شب
در همين وقت ، چشمش به دختري كه از سر كوچه مي آمد افتاد
نگاهش را كج كرد و به شيطان گفت :
فعلا يك هيچ - به نفع من